با تو می مانم ...تنها با یاد تو
تا سحرگاه سرد و ساکت یک خواب
تا به سکوی دروازۀ های بلند
با نگهبانی عقاب پیر
تا نور بی کران راه شیر
تا محو کاملم ...
در قطره های دریاها
در ذره های خاک زمین
تا محو کاملم ...در آبیهای دور
تا محو کاملم از خیابان و کوچه... و خانه
از سطح صیقل و صاف آیینه
با تو سیر می کنم... در اندیشه
با تو پرواز می کنم در بی کرانی نور
ای چشمه سار زمزمه ها
در کویر های خشک و شور
ای طپش های تند رگ هایم
در بیکرانی سرخ حریر و نور
با تو می مانم
سیاق کلام توست
هم نوا با جانم...
گر چه هستیم در دو سوی حصار
و تو ساکت خفته ای در خاک
زنده هستی نازنینم در تمامی من
نگاهت به جهانی با نگاه من
فرح نوتاش
تهران اردیبهشت 1372
www.farah-notash.com
Book 1