نظری به مقالۀ
( سوسیالیسم : شروعی بر آغاز حاکمیت شورایی یعنی چه ؟)
از رستم وحیداوف – بر گردان از ا.م شیری
فرح نوتاش جبهۀ جهانی ضد امپر یالیست قدرت زنان وین 20 اکتبر 2020
در شکوه انقلاب کبیر اکتبر به رهبری لنین کبیر، مطالب بسیاری توسط نویسندگان جهان نوشته شده است و به همت برخی نویسندگانی غیر روسی، انحرافات و علل فروپاشی( یا بقول برخی تجزیه) به رشتۀ تحریر درآمده است. اما یافتن تمام گوشه های تراژدی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، خواندن تمام مقالات نویسندگان روس را نیز الزامی می کند.
رستم وحیداوف به درستی نورافکن را به برخی از اقدامات سیاست داخلی لنین بزرگ، انداخته و در مقایسه با آنچه که در روسیه امروز روی می دهد ، دنیایی از درد و حسرت و تأسف را برای خواننده رقم زده است.
-در پاراگراف اول صفحۀ دوم، ضد و نقیضی در دو جمله، نظر نویسنده را از رسیدن باز می دارد.
(من بر اين باورم، که تاريخ توسط شخصيتھای نابغه اداره نمیشود .آنھا فقط میتوانند برخی روندھای تاريخی را اصلاح و قوانين عينی را تنظيم نمايند. 1) -( 2- اما بدون وجود لنين و توانائی و قاطعيت او، بدون ذکاوت سياسی و انعطافپذيری او، روسيه نمیتوانست از فاجعۀ روياروئی داخلی بپرھيزد و به يک کشور قوی، مقتدر و آماده برای ھم دارای توانائی انجام اين ً تحقق دستآوردھای نوين تبديل شود .)
(پاراگراف پایانی از صفحۀ 2
-این پاراگراف جواب به آنانی است که می گویند فروپاشی نشده است ، فقط تجزیه شده است!-
در ماه مه سال ١٩١٨ لنين فرمان توزيع مسکن دولتی را امضاء کرد .در سال ١٩١٩ ميزان بھداشتی مسکن برای ھر نفر ٩ متر مربع تعيين گرديد .به اين ترتيب، اتحاد شوروی برای اولين بار در تاريخ، حق مسکن برای عموم را به رسميت شناخت .اکنون ثروتمندان به سبب اين که از اين فرمان لنين “آسيب ديدند”، باران اشک سرازير میکنند، اما اين يک اقدام انساندوستانۀ بزرگ بود .زيرا، زحمتکشان فقير از زاغه ھا، حلبی آبادھا و سردابه ھای نمور که خانواده ھای بسياری در آنھا به سر میبردند، نجات يافتند .بنا به تصميم حاکميت شوروی به ھر خانواده به تعداد نفرات، اتاق تعلق گرفت ! لنين اساس برنامۀ مسکن اجتماعی را نيز که بعدھا در اتحاد شوروی تحقق يافت، بنيان نھاد .سپس کشورھای سرمایه داری (مثلا فرانسه) از روسيۀ سوسياليستی تبعيت کردند .از اين فرمان در روسيه امروز فقط تأمين کودکان يتيم سرمايهداری (مثال با مسکن باقی مانده و آن ھم با کلی مشکلات و فريبکاری .حق مسکن را ملغا کرده اند و شھرھا از بیخانمان پر شده است.)
(صفحۀ 6 پاراگراف وسط
ناگزيرم چنين ملاحظۀ “فريبنده” را بيان کنم: شايد، به دلايل شرايط عينی، جغرافيائی، فرھنگی و تاريخی، ما درک منفی از دموکراسی داريم و برای ما دولت مقتدر، ايدئوکراتيک لازم بود .با اين وصف، در برابر تاريخ حق با استالين بود .(البته، اين بدان معنی نيست که در ھمه موارد حق با استالين بود)، اما، از ديگر طرف، اقتدارگرائی میتواند ماھيت دوگانه داشته باشد :روشنگرانه، در خدمت خلق، مانند دورۀ ستالين، يا خالفکار، در خدمت صاحبان ثروت، مثل حالا .و اين ھر قدر ھم عجيب به نظر برسد، ديگر اشکال اقتدارگرائی، خودگردانی مردمی و آزادیھای معينی را حذف نمی کند . بين آزادی و ضرورت يک رابطۀ ديالکتيکی وجود دارد که ليبرالھا قادر به درک آن نيستند.)
این مقاله فشار همه جانبۀ اتحادیۀ امپریالیست ها و توطئه های آنان برای فروپاشاندن
اتحاد جماهیر شوروی جوان را که به دیکتاتوری ناگزیرسخت در زمان استالین منتهی شده است را نادیده گرفته است.
از طرفی دیگر، اصل دیکتاتوری در نظام سوسیالیستی به اتحاد جماهیر شوروی مربوط نمی
شود. بعد از تراژدی عظیم فروپاشی کمون پاریس بعد از 4 ماه حاکمیت، و قتل عام کمونرها و به تبعید فرستادن 5000 نفرمابقی به آفریقا که هرگز باز نگشتند، اصل دیکتاتوری پرولتاریا وارد اصول مارکسیسم شده است.
اگر چه نویسنده به بافت فئودالی جامعه اشاره کرده است ولی کوچکتری اشاره ای به ارکان اساسی انحرافات تاریخی نکرده است. و حاکمان امروز را که میراث داران انحرافات تاریخی و نفوذ و فرو پاشی توسط امپریالیست ها هستند به نوعی مسئول درجه یک و دو معرفی می کند. و از پرداختن به ریشه خود داری می کند. و انتقاد پوتین از لنین را، بدون ذکر مجرای سوء استفاده امپریالیست ها از “خود مختاری” مورد نقد قرار می دهد.
گر نهد معمار یک خشت کج – تا ثریا می رود دیوار کج
تغییر اساسی جهان توسط انقلاب اکتبر به رهبری لنین کبیر در جهان آغاز شده است و پس لرزه های این انقلاب عظیم سوسیالیستی، بنیان تمام جهان را لرزانده است. تمام اصلاحات در غرب، برای پیشگیری از انقلاب سوسیالیستی رخ داده است. والا بورژوازی هر گز قدمی به عقب بر نمی دارد. انقلاب سوسیالیستی چین، انقلاب ضد استعماری هند، انقلاب سوسیالیستی کره ،تمام جنبش های ضد استعماری آفریقا و خاورمیانه و آمریکای لاتین، زنجیره ای، نفس امپر یالیست ها را گرفته است.
از این رو انقلاب اکتبر، فقط مربوط به ملت روسیه نمی شود. انقلاب رهایی بخش انسان های زمین با درجات مختلف بوده است. و عشق و احترام به لنین نه فقط منحصر به روسیه، که بنیانی جهانی دارد. نویسندۀ این مقاله به درستی نور افکن را به برخی از اقدامات داخلی او انداخته است. ولی از ابعاد گسترده و جهانی آن یاد نکرده است. و شاید از عشق و احترام جهانیان به لنین بی خبر است.
اکنون که امپریالیست ها با هزار طرفند جامعۀ انسانی را به سوی برده داری نوین سوق می دهند،
و امپریالیست ها هر روز حتا حلقۀ محاصرۀ به روسیه با همین شرایط را تنگ تر می کنند،
عشق و تعهد به انسان ها را از لنین بیاموزیم .
حسرت آنچه را که از دست داده ایم دینامیت راه آینده کنیم.
womens-power.farah-notash.com
www.farah-notash.com
Women’s Power