با تو حرف می زنم
فرح نوتاش
اکتبر 2008
از اعماق درد ها فریاد می زنم
از قلب رنج های گذشته و حا ل
از پایگاه کار و بیداد شدید استثما ر
ازفرسنگ ها زیر خط فقر
با تو حرف می زنم
نفرتم از تو
آغازش... 28مرداد1332 ن-بود
گرچه جای خنجر توست
هنوز خون چکا ن
زخم اش تازۀ تازه
و...ضربان درد اش
در دل و جانم باقی...
لیک نفرتم از تو
با کودتای ننگین تو آغاز نشد
گر چه ... سینه عاشق و پاک پسرانم...و دخترانم
مشبک از...سرب گلوله های داغ نوکران تو گشت
گرچه آهن دست بندهای قپانی
از رگ و پوست گذشت
سوز جگر خراش استخوان ها شد
و...زخم ها ...و دردها...
بار اندوه فضای تاریخ است
گرچه ...تکه تکه های گوشت بدن هاشا ن
بر خارهای شلاق شکنجه گران تو ماند
وبر تصویرهای بس زندۀ آن... در ذهنم
هنوز های های می گریم
ولی آغازنفرتم از تو
کودتای سال 32 نبود
سا ل ها... از 25 گذشت
در حسرت یک نفس هوای تمیز
شبق کاکل افسران جوان
در آینه رنگ سپید گرفت
آن ها ...در پس دیوارهای نشسته به خون
بی نور... تنگ و نمور
در هوای مانده از صد سا ل
استوار... برعهد ومیثاق باورها
دفاع از کار و کارگر...حق برزگر
چو کوه دماوند پایدار ماندند
و افسران شدند ستاره ها ... ستاره های درخشان
بر اوج پر شکوه ... مبارزات کارگران جهان
و قهرمانان شکست ناپذیر مقاومت...افتخار مردم ایران
لیک ای ژن ناقص تمام مجرمین زمین
کودتای ننگین تو
تنها مقطعی خونین
و بر کناری دولتی ساده نبود
یورشی گستاخ
به تمامیت حقوق یک ملت
رأی و انتخاب یک ملت
به شان و مقام یک ملت
شکستن حریم حرمت ...و عزت یک ملت
در وطن... و کاشانۀ آن ملت بود
مسئله...زندان و اعدام وشکنجه نبود
مسئله... بس عظیم تر
تحقیر یک ملت بود...تحقیر
حق کاپیتولاسیون برای تو
سلطه ات بر تمام هستی او
و سد تکامل او
نادیده گرفتن رأی ملتی با تمدنی کهن به هیچ
کج و واکج نمودن راه زندگی اش
اهانت به آرمان یک ملت...به جان یک ملت
سلب حق اراده از او
و... تحمیل یک سرسپرده ... یک نوکر
تحت قیومیت... وابسته به تو
توی بی ریشه...بی هویت...غاصب وغارتگر
خیر..
با این همه
نفرت من از تو
آغازش روز خون بار 28 مرداد32 نبود
آن که در هموار کردن ره بر توست
ویا... در انتظار باز کردن کلون در...پشت در است
نا آگاه و کم حافظه
یا از خریدهای چهار صد میلیون دلاری توست
فراموشی ننگ...؟!
پذیرش ...تحقیر دوباره...؟!
...
درد من تاریخی ست
و نیک میدانم...میدانم
گر ملتی زرأی خود دفاع نکند
و برای حفظ شأن اش... و منزلتش نه ایستد و مقاومت نکند
پایمال... و خاک پای دگران خواهد شد
دروازه ها را بر جانیان جهان ...بگشودن
تحمیق شدن ...
انترهای فتنه گر دشمن را ...به صرف هم گویشی
خودی دانستن
دشمن دیرینه را باور کردن و ...برای رفع مشکل خویش
با اعتماد به یک جنایتکار...به او لم دادن
و...به کوچه های فریب او ره بردن
بی همتی ست
ابراز زبونی ست
قبول ضعف است
به جای یا فتن ره به جلو
به عقب برگشتن
فراموشی خفت ؟!...فراموشی ننگ ؟!
تابناک ترین گوهر ملی
شخصیت است
وایستادن برای حق رای خود... کمال وجود
و بالاترین نشان حضور
آیا در تجاوزی بر کودک
چشم بر گناه عاملش می بندیم..
و بی تفاوت بر تکرار تجاوز... بی کنش می مانیم؟
این تجاوز ...صدها بار ...خفت بار تر است
و مرگ ...بسی شیرین تر
ما همه می میریم...آنچه می ماند
پای مردی ها...و پای زنی ها ...در حفظ شأن و شرف انسانی ست
ا گر آموزگار دوم دبستانی... ره تدریس نمی داند
و شاگردان همگی ز دست او ... زارو جان بر لب و... بیمارند
آیا راه چاره... بازگشتن به کلاس قبلی ست ؟
گر برخواستن...برای تحولی
صد سال به طول انجامد
راه دگری... نیست
یک ملت... خود باید به پای خویش شود
ایستادن... با چوب دستی و عصا...!؟
دشمن را به خانه آوردن...!؟
او باید... از منطقه رانده شود
برای ابد... تارانده شود
از رویاهای سلطه بر کل زمین
پرانده شود
نه..نه .
نفرتم از تو... از سا ل 32
و شروع... دادن کولی به دوا ل پائی چون تو آغاز نشد
دخالت گاو چرانی جانی
در امر بزرگان
ملتی با هزاران سال تاریخ تمدن
در مقابل پانصد سا ل
تاریخ سراسرغصب ...کشتارو تجاوز...
که ترکیب اول تو ..." مشتی از جانیان جهان به نام یک ملت"
آنگاه...
فشار دست آهنین نوکران سر سپرده تو
واعمال ...اختنا ق از هر نو ع
با فورانی از قرن ها و قرن ها... پیش
حال امروز...با تحقیر
واپس گرایمان می خوانی
و توی بی فرهنگ...می خواهی
برای نجات هستی امان
دمکراسی...و لابد فرهنگ ! هدیه کنی
اشگ تمساح مریز...
و پستان... نچسبان به تنور
مرگ در ظلما ت
بر لطف و چراغ تو... بسی ارجح تر
درد کم کن و برو
با این همه
آغاز نفرتم از تو28 ...مرداد ...سا ل 1332 نبود
این داغ بس جگر سوز تر و کهنه تر است
آنگاه که برای ورود نحس ات ...بر قاره ای در آن روی زمین
که بعد ها امریــــــــــــــــــــــــــــــــــکا یش خواندی
فقط پانصد سال پیش
مجرمین و محکومین جنایی ... اروپا را
برای غصب و حمله...سروسامان دادی
و...وحشیانه برفرزندان... سرخ پوستم آوار شدی
ساکنان...وصاحبان اصلی قاره را می گویم
با 6000 سال تاریخ تمدن
به نام وحشی..با رگبار گلوله
قتل عام شان می کردی
اولین شعله های نفرتم از تو...زبانه کشید
بیداد...تحقیر...تبعیض
آن ها
بعد از 5 قرن...هنوز
در سراسر قاره... در فقر سیاه... می سوزند
وجواب تو... به عصیان پر شکوه " چه "
درمحو این همه تبعیض و ستم
در بولیوی
رگبار گلوله ها
بر سینه پر عشق اش بود
نه نه
هرگز نفرتم از تو ...آغازش کودتای 28 مرداد سال 32
زیر سایۀ لشگر لومپن ها وفواحش ...نبود...نبود
در شیلی...نقشه های مزورانۀ سازمان " سی آی ای" تو
اعتصا ب کامیون داران اجیر
هیاهوی کاسه کوبان زنان بورژوای ی وابسته به تو
وسپس میدان داری ی
پینوشۀ تو ...قاتل توده ها
تعلیم دیده در آکادمی دیکتاتوری و تحمیل جنایت ها یت
چه ها که نکرد ...چه ها که نکرد...
گورهای پسران گمشده ام... جمعی بود
برای خاموشی داغ دل مادران دردمند... در شیلی
آب یک اقیانوس کم است
فریاد از قتل ها در سا نتیاگو
آلنده نیز چو مصدق... بودمنتخب مردم خویش
ایستاد ...تا آخرین فشنگ
ایستاد... تا آخرین نفس
خبر ...خبر
رسید...رسید...اوج خطر
جلاد ...جلاد
تبر... تبر
فرود... تبر...
غرق شدند غرق... دستان هنرمند ویکتور خارا...
در سرخی های ابد
اینک اوست...اینک اوست
ناله نه ...فریاد نه ... ضجه وزاری نه
آوازی پر شکوه... که دارد آرام آرام خاموش می گردد
و دوباره کم کم... جان می گیرد...
جان می گیرد
زبانه می زند...
شعله می کشد
از جان هزاران هزار زندانیان به پا
و اوج و طنین این فریاد ... این آواز آتشین ...
درحصار مسدود سرنیزه ها... یک ورزشگاه
نه نه ... قتلگاه یک کودتا...شیلی...1973
او بود که همواره... برای زحمتکشا ن میهنش می خواند
حال این مردمان در بند...در زندان بزرگ سا نتیاگو
با همه جان ...چون یک جا ن
سرود های پر شکوه اش را...برای او می خوانند...
این عاشقانه ترین وداع... در تاریخ هنرمندان است
و ضبط... زنده
در فضای انبوه رنج های ما
نه...نه...
ای زالوی خون آشام ملت ها
نفرتم ز تو... هرگزدر حصار دردهای سا ل 32 نماند
دیوارهای تاریخ شکست و
در رد پای جنایت هایت ...به هر کجا که رفته بودی رفت
آنگاه که...
فرزندان سیاهم را به زور تفنگ
درآفریقا اسیرمی کردی...وسپس به بردگی می بردی
قلاده به گردن ...لخت...پای در زنجیر
بر کف کشتی های بار بری
همچو حیوانات..
.نه... بد تر
در جعبه ها ...خوابیده
انباشته ... به روی هم...
و در عرضه ...در بازارهای برده فروشان...
به رقص و کرنش ششان می داشتی
تا گران تر بفروشی شان
دخترانم...همه در بیگاری برده عیش...دوراز خانه وعشق
پسرانم ....پسرانم همواره زخم تحقیر و خشونت بر دل و پیکرشا ن
بیگاری ...بردگی ...مرگ در زنجیر
آوای سیاهان...درامتداد این معبر درد... ناقوس بیداد ظلم تو بود
در عصیان فرزندان سیاهم به نام برده
جواز دفن... در لابلای دفتر قانونت قبلأ صادر شده بود
تبعیض نژادی
بار کثیف ذهن تو و ...وجود کریه تو بود
خرید انسان ...فروش انسان...لینچ
کشتن انسا ن
آه ...قرن ها ست در غم شان می سوزم
هنوز تبعیض ها... نژادی ...جنسی...ملی و مالی
ریشه می سوزانند
نه نه
هرگز نفرتم از تو... از 32 آغاز نشد
به هر کجا که رفتی... خوردی و بردی و ریشه سوزاندی
جنگ جهانی دو
وای ازآن... فتنه جهانی تو
هیروشیما...ناکازاکی... و کاشتن قارچ های اتمی
برخاستن یک باره ناله های جهان
مرگ صدها هزار در یک آن
آنگاه ...مدال قهرمانی تو
بر گردن نسل ها کش خلبا ن
چرا...چرا... در جواب حامیان صلح جهان
به خلع تمام سلاح های هسته ای
در سازمان ملل ات
همواره تلاش کرده ای ومی کنی ...به رد آن
حال طمع نفت و نقش ریاکارانۀ کلانتر و... پیر
جهان... ز طرح های نو استعماری ات شده سیر
نه نه
آغاز نفرتم از تو هرگز
کودتای ننگ بارت نیست خشونت ...ریا وابتذال تو را...انتها و پایان نیست
آه از فلسطین آه...
حمایت ازدولت غاصب...اسرائیل
60 سال تأیید...کمک بر عاملین کشتار و رنج فزاینده
سلطه و جای پائی...برای آینده
در کنار سر زمین های مملو از طلای سیاه
تخلیه ...ا ز خانه اش انسان
مرگ... گرسنگی...زندان
نسل اندر نسل ...
زندگی... بی سرو بی سامان
آه...از رنج فرزندان سامی من
که ز رگبار گلوله...بمب ...بولدزر
نه راه فراردارند و...نه جای امن
آه ...از قتل عام صبرا یم
آه از غزه... آه از شتیلایم
به که گویم...
چه گونه در یک فریاد خلاصه شوم
مردمان غزه...فرزندان بازمانده
از انبوه کشتارها...در مناطق دگرند
که سال ها قبل
به نوار باریک غزه ...منتقل شده اند
این چه دنیای بی رحمی است
چشم بستن و سکوت... کمتر ازخوراندن سم نیست
نه نه
نفرتم از تو...تنها حا صل کودتای جنایت بار تو... به سا ل32 نبود
گر خلاصه کنم تمام زندگی ام
همه سوز زخم بود و... نمک و خراش مدام... بر زخم ام
یاد دارم ...با من
از رنج ها شان پدرمی گفت
از رانده شدن...ز مأواشان
از قتل ها ...از بی پناهی ی کودکانی چون من
در سرما ...در بیماری ....بی سقف و بی غذا ... بی یاری
با اینکه بسیار خرد سا ل بودم
و مادر نیز... زود جان باخته بود
حرف های پدر را....چه نیک می فهمیدم
او هرگز نگفت که آن ها عرب اند
و یا که ما عجم ایم...واین که ... به ما مربوط نیست
مهر او... هرگزمرز نداشت
قلبش... مملو از احترام به گاندی بود
وتحسین گر تنها پوشش متقالی او
دست با ف کارگاه های ساده هند
واستقلال هند...مایۀ وجد عمیق و شعف اش
او یک انسان شریف و آگاه
فرزند زحمتکش و سر بلند ایران بود
"هند بعدها مولد زیباترین پارچه ها شد به جهان"
در پرواز... به سوی خورشید
دیوار ها...همگی کوتاه و کوتاه تر
سپس محو...می گردند
ومرزها
خط هایی کج و معوج
مثل نقش های کودکانه بر سطح زمین
و کودکان هرگز کودکان آن سوی خط ها را... کمتر دوست نمی دارند
و رنگ و نژاد و جنس برایشان مطرح نیست
مانده ام که چرا ما...در سنین بالاتر
زیبائی ها را خرد و کودکانه می دانیم...و زشتی ها را عین بلوغ
نه نه
در سال 32نفرتم از تو آغاز نشد
فتنه ها یت ثبت ... در سیه دفتر سی آی ای
70سال...تلاش پر تزویر
در فرو پا شاندن نظام شوراها
نظامی... که به هنگام تولد خویش...در اکتبر 1917
هدف اش دفاع ز کار انسان بود و تضاد اش... با سرمایه
پرچمش سرخ ...ا ز عشق و خون میلیون ها
اگرافتاده بر زمین...صباحی چند
باکی نیست...
باز...افراشته خواهد شد
این جبر است ... جبر تکامل ...عشق انسان به رشد و کما ل
تغییر ابدی ست و ایست محا ل
نه نه
نفرتم از تو... از 32 آغاز نشد
خون 20 میلیون فرزند بلشویک ام ... پایما ل فتنه های تو شد
شرح انبوه تزویرها و جنا یت ها یت
در شعر نامۀ من...نمی گنجید
دفتر صد ها کیلویی می خواهد
قبول سلطه... پذیرش ارباب ؟! خیر
تلخی زهر...بس گوارا تر...ازطعم شیرین عسل ات
تخم جنگ است ریشۀ تو...
غارت و حمله ... پیشۀ تو
سلطه با نک جهانی... و صندوق پول ملل
بهره بر بهره
اهرم زور و بردگی ی دول
رشد ابتذال است خسروانی تو
آشتی...؟! مرگ است ...ارزانی تو
نه
ریشه های نفرتم از تو... تنها در کودتای ننگین 32نبود
درد فقر... فاصله ها...آمریکای لاتین..آفریقا و آسیا
به دست نوکران تو شدند... صمد هایم غرق ارس
چگونه بربندم... گوش جانم به ناله های کاروانیان و جرس
شیارهی خون دویده ز سیاهکل به جا ن ودلم
نفرت ازتو و نوکران تو... سرشت آب وگل ام
بر ورودت دوباره بر ایران
چشم بندم بر خون وشکنجۀ شیران؟
خام تو شدن ...ره به سوی تو برد ن
در فرهنگ لغات باور من..
بلاهت است و ...خود فروختگی
نه
ریشۀ نفرتم ازتو ...فقط در کودتای 32 نبود
دست خونین ...حرص ...حضورمدام و بی حریم ات بود
صدام عددی نبود... تو بادش کردی
با نقشه ها و... وعده ها
تو هیولایش وهارش کردی
هر چه با پسوند بزرگ می آید طرح... تو است
او را با طرح خوزستان بزرگ...
8 سا ل
با آتش توپ ...بمب های شیمیائی... خمسه خمسه و موشک
تو هوارملت ایران کردی
داغ میلیون ها کشته و معلول...مفقود و اسیر
هنوز بر دل هامان
نه نه نفرتم از تو ...در حصار سال 32 نماند
این طرح ها ...آذربایجان بزرگ...کردستان بزرگ...
خاورمیانۀبزرگ ...این بزرگ... آن بزرگ...
گردش کارخانه های بزرگ تسلیحاتی تو
گوشت دم توپ می خواهد
حال نوبت ...کرد وآذری است و... عرب
به به نفت...چه لقمه چرب
دست تو همواره ...ازآستین صدام بیرون بود
گواه : فرزندان عراقی ام
در عصیان... به فتنه های تو
همه از... گوش بریدگان صدام اند
حمله عراق... به ایران ...نقشه بد خواه تو بود
طرح ارزان... برای سلطه امروز تو بود
آن چه بود...که برای خواباندن یک باره مردم... در گور .
به دستش دادی؟
حلبچه را می گویم
تو استاد میلیون کش مردم به جهانی اتمی
این همه زخم مکرر ...این همه پیکار دفع تکرار...و تکرارو...تکرار
نه چندان دور... آن روزی...که در وحد ت
نیروی کار ... پا خیزد
و از خشم کوبنده اش...زمین لرزد...زمین لرزد
زنان ایران... هرگز
راه را برتو نخواهند گشود
مشکل ار هست بما مربوط است
خودمان می دانیم
در خلیج فارس پرسه نزن
بهانه نگزین
گورت رو گم کن و... برو
نه نه
آغاز نفرتم از تو ...سال 32 نبود
گرچه درد بی حرمتی به زن... از قرن ها گذشته ...هزاران ساله شده
در حیرتم از رشد قارچ وار برج هاو کاخ ها
در حیرتم از درد فزایندۀ ساکنان کوخ ها
در حیرتم از رشد سرسام آور فا صله ها
به هوش ...به هوش
که دراین رشد ابسار گسیخته شیفتگی های زرق طلا
پوچ و مطلا نشویم
نه نه
نفرتم از تو...
از درد بی درمان تمامی سال های 32 به بعد نیز نبود
حال تو... و طرح بزرگ خاور میانه تو
هنوز خالی ست در آن
جای نقشه ایران
افغانستان...و عراق بزیر پنجه تو
انتظار... ورود برایران
شده چند سالی... عامل شکنجه تو
می بینم... این بار دو همراه آوردهای از ترس
انگلیس وفرانسه...
تو را که هرگز نبود باک از کس ؟ !
حق با توست
می پرورد داغ لاله زارهای ایرانی
مادرانی ... پسرانی ...همچو شیرانی
لابد اکنون
با 400 میلیون بودجه نا قابل... بذل سنا
مطمئنی چون 28 مرداد 1332
بی مخان شعبانی
تاج بخشان...اوباشان و چاقو کشان درباری
بنشا نند برسر... سرسپرده نوکری تازه ...
تاج خنده آورو... مضحک شهنشاهی
و در این معامله... او تاج به سر... و نفت به تو... ارزانی
آنگاه ...هردودست در دست هم ... اربا ب و...سایه بر سر ملت
می بینم انتر های ماهواره ای ات... سخت در تلاش و کوشا یند
تا آستان قدوم نحست را
با فریب مردم ...گاف باران کرده
آزین اش بسته با پشگل...عود و عنبراش تاپاله
نه نه
نفرتم از تو... از این جا و آن جا و دگر جا نیست
از همه جاست...
از ذات پلید تو... و سلطه امپراطور امپراطوران جهان سرمایه
من هرگز دل به
سناتور اوباما ی تو...نمی بندم
یا آن دگری او بی ما
هر دو هستند از احزاب خدمتگزار رژیم سرمایه
او نیز چون کندی ...دمکرات است
کندی... قهرمان قتل عام... در ویتنام است
30 سا ل پیکار... با قهر و سلطۀ پاریس
آنگاه آغازه حمله کندی
تندیس زیبای مقاومت است ...فرزند سلطه ستیز ویت کنگ ام
فاتح سربلند قله های ایستادگی ست ویتنامی
نه نه
هرگز نفرتم از تو ازسال 1332آغاز نشد
خشم من
خشمی ست سرخ
با نقش مهر ستم ها ی دیده... در مسیر هزاره ها
از مذابترین آتش ها ...
جوشیده از قلب خروشان زمین
و فورانش...
از بهم پیوستن و پیوستن بلندترین آتش فشان های جوشان روی زمین
که به سوزد وبه سوزد و به سوزد
تمام هستی تو
که بسوختی وبسوختی... تمام هستی من
به زمین
چه : مخفف ارنستو گوارا ...ملقب به ارنستو چه گوارا...انقلابی شهیرآرژانتینی
ویکتور خارا: هنرمند مردمی...کارگردان...آهنگساز...شاعر...خواننده...گیتاریست
اهل شیلی ...و عضو حزب کمونیست شیلی.