با گریه های غریبانۀ یک مجنون سر به پا
من نیز گریستم
در همدردی نسیم
و نوازش گیسوان پریشان و نرم او
و چرخش طره های سبز در حرکت نسیم
بر حریر سرخ خاطره ها
با دانه های گرم و شور اشگ
هزار بار... نوشتم
در غمنامۀ دائم یک عشق لایزال
تو با صلابت ایستاده
با نگاهت به دور های دور
و در تنهایی غریب
اگر دستهای تو دور
اگر طپش های تند و خروشان قلبت
فرا سوی نور
لیک دریاد و ادراک روزگار ما
زنده ای و پویا و بی فریب
پاک و ساده می خندی
سایۀ مجنون هنوز می چرخد
و طرۀ گیسوان او رقصان به دست باد
صدای قهقهه هایت
در هر بهار
می پیچد در باغ ... وگوش جان من
تکراری در تکرارملموس
از یاد و یاد توست
و ما همگی
با یاد ها می خیزیم
و دست شمایان همگی
در دستان گرم ما
و ما همگی در گسترۀ یاد ها و خاطره ها
و زمان است که خلاصه می گردد
در یک واژه نجیب
واژۀ حیات بخش انتقام
فرح نوتاش
تهران اردیبهشت 1372
Book 2
www.farah-notash.com