آه … و وداع … آه و وداع
راهت بپا … یار شجاع
ای رهرو راه خطر
ای پیرو عشق و نظر
آزاده ی بی گفتگو
مهر و صفا را جستجو
ای حامی کارگران
مدافع برزگران
ای مهربان با همگان
ای مرهم غم هایمان
ای زخمی روزان رنج
پایان گرفت تلخی و خنج
آمد زمان ترک تن
جانت کنون در تن من
ترک تنت با غمم قرین
جانت به جانم شد عجین
بدرقه تنت کنم
،نیست مرا راه گریز
جانم کنون…
لیک ز جانت لبریز
مادر…زمین
دادی به ما جانی عزیر
پس گیر کنون …تنی صبور و بس تمیز
لیک هنوز
زخم ها بر آن مانده به جا
از شکنجه گاه های قصر و اوین
آه به د رود… آه به د رود
راهت به پا …چشمانم رود
ای رهروان …ای عاشقان
تحویلتان …
جانی عزیز در تنتان
راه شما و راه او
جان شما و جان او