نقدی برکتاب سیمای شکنجه
اثر بهروز سورن
در چهارراه مصائب
گم کرده راهی بس نگران
پرسید از فرزانه ای به راه
کدامین است راه نجات ای دوست
...
رو به معبر تاریخ کرد فرزانه
و فریاد درد بر آورد
که چگونه آمده ای این همه راه را
بی چراغ تاریخ ...
و چگونه ای تو ... جویای راه آینده
مردمی که تاریخ خود را ندانند و یا به فراموشی به سپارند به ناچار در دایره ای بسته، تن به تکرار تاریخ خواهند داد. هر آنچه که حافظۀ ملل را صیقل دهد و از فرو غلطیدن مردم به منجلاب تخدیر عادت و فراموشی نجاتشان دهد عین ارزش است. و هر آنچه که فراموشی، مسخ و رخوت را عمق بخشد ضد ارزش محسوب می شود. و این در صورتی است که مهمترین هدف انسان را از زیستن، تغییر جهان و تکامل جوامع بشری بسوی هر چه انسانی تر شدن بدانیم .
کتاب سیمای شکنجه اثر بهروز سورن، با چاپ اول در قطعی یک هشتم با حروف شمارۀ 11 در 99 صفحه و طرحی بسیار گویا ، نقشی از صورت های زندانیان بر صفحۀ تیرۀ جلد مقوایی، در 1382 توسط نشر بیدار چاپ و منتشر شده است . نقدی که هم اکنون مشاهده می کنید به مناسبت انتشار مجدد آن در سایت های بسیار و بویژه در سایت گزارشگران بصورت پاورقی است، که بعدا نیز عرضه کنندۀ کل کتاب خواهند بود نوشته می شود.
بهروز سورن، زندانی دۀ خونین شصت از 1300 ، شاهد عینی و گزارشگر صادق بخشی هایی از
وقایع چند زندان ایران در آن برهه است. او با روحیۀ بالای انسانی با زبانی سلیس و شیرین، خواننده را از دالان های تنگ، سلول های تاریک، بس کوچک و بی پنجره ، به مرز نهایی سی و هشت سال حاکمیت جهل و جنایت می رساند. مرزی که بین دگراندیشانی که زندانی، شکنجه و کشته می شوند و آنان که شکنجه می کنند و می کشند یا آنانی که در زیر شکنجه ها تغییر جهت داده و از این سوی مرز به آن سوی مرز که به شکنجه گران می پیوندند، جدا گر دیگری نیست .
دیوارهای تعصب سازمانی و حزبی فرو ریخته اند. و بندیان جان در جان هم، نگران پایان شکنجۀ و یا اعدام یک دیگر اند. هیاهویی پنهان، زیر پوست سکوت حاکم بر زندان جاری است. بندیان با عبور از فاصله های فکری و ایدئولوژیک، نگران تن و جان یکدیگر ونشکستن هر فرد زندانی می شوند.چنان که گاه خود زندانی نیز در این نگرانی، اقدام به پایان بخشیدن به زندگی خود با هر وسیلۀ دم دست می کند.
اعتبارهر زندانی بالجبار درحرمت راز داری حزب وسازمان و گروه خویش است، که اگر نه، منجر به پذیرش آنسوی مرز و پیوستن به خیل شکنجه گران می شود .
زهر تلخ بلا تکلیفی، از هیچ زندانی دریغ نشده و گاهی سال ها بطول انجامیده است. و بوده اند زندانیانی که تنها با اعدام اشان بلا تکلیفی آنان خاتمه یافته است. نویسنده در تشریح وضع خود در این شرایط ، احساس خواننده را با این رنج آشنا می کند و براستی عمق زخم و درد را صادقانه به او می نمایاند
از نظراو: چشم بند یعنی اوج کینه و دشمنی رژیم با پدیدۀ دگر اندیشی و خصومت با حقوق بشر.
در مضرات چشم بند، او آن چنان موشکافانه و علمی وارد تحلیل می شود که مبین رنج بی پایان او از تجربۀ آن است. چنان که خواننده با دنیای تاریک نابینایی تحمیلی از سوی شکنجه گران، به عنوان شکنجۀ زندانیان زندان های ایران آشنا می شود.
و همین چشم بند را در زندان بزرگتر اجتماع بیرون از زندان، با ایجاد خفقان اجتماعی و سانسور اعمال می کنند.
در بخش دیگری از گزارش او می آید: شنیدن صدای شلیک ها نیز از شکنجه هایی بود که بر
زندانیان سیاسی می رفت و پایانی نداشت.
که امروز بعد از 38 سال هنوز شنیده می شود و پایانی ندارد. یعنی رژیمی که کشتن دگر اندیش جزو ذات آن است با ارعاب و تهدید، مهرو اخراج ، رای از ملتی می گیرد تا اموال آن را غارت کند و فرزندانش را بکشد.
آیا این فراموش شدنی است؟
معاصرین رویدادهای این کتاب، با خواندن هر خط آن تجربیات فردی پیرامون خود را مرور
می کنند ، نه هرگز زمان قادر است گرد فراموشی بر زخم هایشان بپاشد و نه هرگز
خشم شان از این همه سبعیت حاکمان ارتجاع فرو می نشیند.
مصائب فردای آزادی از جهنم زندان نیز از قلم گزارشگر این رنجنامه جاری شده است.
ورود به عرصۀ جامعه ای با تمامی درهای بسته. بودنی دردناک در نبودن. رویا رویی با اخراج و با نامی خط خورده از تمامی دفاتر کار و امرار معاش . محو شدن سابقۀ تمامی سال های کارو باز نشستگی. آغاز زندگی با دستانی تهی در مقابل تمامی درهای بسته و در برهوت هیچ .
که آزادی از زندان نه پایانی بود بر شکنجۀ او، و نه براستی رهایی، بلکه فقط تغییری بود در نوع شکنجه. این است سرنوشت متفکرین و پیشگامان ایران در تغییر و تکامل جامعۀ ایران.
قتل عام در کلیه زندان های ایران در سال 1367 ، به فرمان خمینی ، با بیش از ده هزار اعدامی از تمامی احزاب و سازمان ها در ایران ، فقط برای فرو نشاندن خشم خمینی از قبول قطع نامۀ 598 صلح سازمان ملل ، برای پایان جنگ 8 ساله و صدور شیعه، بخش پایانی این گزارش سراسر رنج رفته بر فرزندان ایران است .
برای شناخت لبۀ تیغ رژیم ملایان، خواندن این کتاب یک نیاز می شود. این کتاب آژیر ممتد خطر و آیینۀ شفاف بخشی از وقایع معاصر ایران است. از دست دادن حساسیت های انسانی نسبت به رنج دگران، ترویج بی تفاوتی در قبول کل و یا بخشی از آنچه که جاری است، هرگز شایستۀ نام انسانی نیست. آن چنان که چشم امید برای نجات به یاری دولت های خارجی، یک فریب آشکار و تکرار تاریخ است.
داغ فراموشی محال است. باز کردن دروازه های ایران بسوی نیروهای خارجی در 1400 سال پیش، برای رهایی از ستم نظام کاست در ایران، فقط سلطۀ 200 سالۀ ظالمانۀ اعراب بر ایران نبود. وتنها از دست دادن زبان و خط و تمامی فرهنگ دستنویس مکتوب ایران در کتابخانه ها که میراث فرهنگ انسان شمرده می شد و می شود، نبود.
کتاب سیمای شکنجه، گواه و بیانگر بخشی از ظلم و ستم جاری بر مردم ایران است .
ستمی که بس گسترده تر و ممتد، از 1400 سال پیش تا به امروز خانگی شده و پیوسته تاریخ این ملت را خونین کرده است.
فرح نوتاش
وین 16 ماه مه 2016
جبهۀ جهانی ضد امپریالیست قدرت زنان
www.farah-notash.com Women‘s Power
GOZARESHGAR.COM