منور کن
در فضای سرد وحشت
ره آورد سفر
جدایی…ترک میهن
نفرت از زهر خشونت
ترور…
و سرمای دهشتناک امروز
در دیار دور غربت
به دور از خشم و فریاد … عصیان و هیاهو
به دور از جمع زنده
به دور از مردم پر شور ایران
یخ زده در اوج برودت…
گریز… از هر تازه وارد
با پرچسب و تهمت
منجمد… تنها
بدون قفل و بی زنجیر
نشسته بی تحرک
در حصار سرد شک و ظن
با تکیه …به تنها ساعت از میهن
ایستا در زمان ترک
و آن جا
کرکسان خرسند… می زنند لبخند پیروزی
در ایجاد فضای رعب و وحشت
از سکوت…از انجماد و انزوا
از قالب سرد حصار تو
می برد بالا… برج و باروها
و تو …تنها در تلخی …درغربت
مشکوک به هر جنبنده ای
غرق دریای خیال …واندر وهم
یخ زده …در سرمای ترس و ظن
در آن سو…
جوانان
دلیران وطن
با خشم… جوشان
پا بر سینه ی خیابان ها کوبان و خروشان
فریاد می دارند
آزادی…آزادی…آزادی
به پیش
و طلوع عشق وخورشید شجاعت
ذوب کرده
انجماد انبوه یخ های ترس
و فریاد اعتراض …گرمای عصیان
می شکافد دل عاملان وحشت را
هراس تو و تنهایی
گریز تو … زهر جمعی
سکوت و وحشتت
و چرخ بی بار زمان ما ز عشق
که با سرعت می دود بر سینه دوار هستی
می چشاند…
لذت شیرین استقرار و پیروزی
به کام قدرت دشمن
نمان تنها عزیز من
به پا خیز و منور کن فضای قلب و اندیشه
به عشق و وحدت و پیروزی فردا
فرح نوتاش
وین
اکتبر 2001