جواب به مقالۀ 28 مرداد راه کارگر
http://www.rahekaregar.com/maghalat/2018/08/15/elamiyah28mordad.htm
فرح نوتاش جبهۀ جهانی ضد امپریالیست قدرت زنان وین 27 مرداد – 18 اوت 2018
با درودهای صمیمانه به رفقای گرامی در کمیتۀ مرکزی سازمان راه کارگر
و سپاس از مقالۀ کودتای 28 مرداد- به تاریخ 26 مرداد 1379
سه دلیل سبب ارائۀ نظرم در رابطه با مطلب 28 مرداد شما می شود.
نیاز به تشکل رهبری واحد اپوزیسیون ضد صهیونیستی ضد امپریالیستی ایران
شعار پایانی مقالۀ شما: ( پیش به سوی اعتصاب عمومی و سراسری) و مطالبی که با رنگ سرخ در مقالۀ شما مشخص کرده ام
اشاره ای به حقیقتی در تاریخ مبارزات چپ ایران
رفقای گرامی ،
شعار « پیش بسوی اعتصاب عمومی و سراسری»، شعاری بس عظیم و فلج کننده است که پشت آن، الزاما نیرویی متشکل، می بایست آمادۀ قبضۀ قدرت حکومتی باشد. این نیرو هنوزمتشکل نشده و با تاسف، طبقۀ کارگر در عرصۀ مبارزه تنهاست. تلاش شما در ایجاد چنین نیرویی امید بخش بود ولی هنوز اپوزیسیون واحد ضد امپریالیست-ضد صهیونیست موجود نیست. برای پیشگیری از هر گونه رویارویی نیروهای هوادار گروه های مختلف در عرصۀ براندازی رژیم انگلیسی ملا ، و همچنین روشن شدن گام های مبارزاتی، نیاز جدی به اتحاد اپوزیسیون و ایجاد کمیتۀ واحد راهنمایی توده های در صحنه است. از این رو اولین گام ، الزاما اتحاد اپوزیسیون واحد ضد امپریالیستی -ضد صهیونیستی می بایست باشد. ضد امپریالیستی به لحاظ این که مشخصا باید موضع قاطع علیه مداخله گران استعماری داشت. ضد صهیونیستی به لحاظ این که رژیم آمریکا از جنگ دوم جهانی مطلقا توسط صهیونیست ها گردانده می شود. و اسراییل نیز مستعمرۀ آنان در خاور میانه است. از این رو وجود نیروهای ایرانی وابسته به اسرائیل و اقمار آمریکا در اتحاد اپوزیسیون ممکن نیست. امروز
ارتش گرسنگان ایران تنها در میدان نبرد، در اعتراضاتی خود جوش ضربه پذیر است. این جنبش هرگز طعم پیروزی را بدون رهبری نخواهد چشید.
(دیکتاتوری مطلق شاه)، اساسا نوکران استعماری، اختیاری از خود ندارند و مجری فرمان اند. ابراز موجودیتشان بلا فاصله مورد بی مهری ارباب و پایان نوکری اشان خواهد شد. محمد رضا شاه تا 1332 نوکر انگلیس و سپس نوکر آمریکای صهیونیستی امپریالیستی بود. و رضا خان مجری دستورات انگلیس و بعد حامی فاشیست ها . سرکوب آزادی خواهان به دستور امپریالیست های انگلیس و آمریکا انجام می شده است . از اینرو در سلسله مراتب ، دشمن اول ما اربابان هستند و بعد نوکران. از این رو برای پیش گیری از تکرار ماجرای استعماری در ایران ، اپوزیسیون باید سکولار ، ضد امپریالیست و ضد صهیونیست باشد.
دکتر محمد مصدق گر چه ضد استعمار انگلیس و ملی گرا بود. ولی او جانب دارنظام سرمایه داری بوده و آمریکا را کشوری آزادی خواه می دانست. و آنطور که واقعییت ها ی ثبت شدۀ تاریخی نشان می دهند ، تضاد او با حزب توده بر سر آمریکا تا لحظۀ آخر پا بر جا ماند.
(آزادی واستقلال، که جانمایۀ او بوده) وزیر کشور مصدق در دور اول نخست وزیری او، 1330.2.12—1331.4.25 سپهبد فضل اله زاهدی که بعد ها رهبر کودتا شد، بوده ویکی از علل دائم برخورد های حزب و مصدق بوده است. از این رو آزادی ها همواره مخدوش و اعضاء حزب تودۀ ایران تحت فشار دستگیری، زندان ، تحت ارعاب چاقوکشان درباری و پان ایرانیست ها، مجبور به فعالیت بوده اند. در دور دوم نخست وزیری مصدق ، نیز 1331.5.5– 1332.5.28 جریان بهتر نبوده است.
به« استقلال » در بخش دیگر پر داخته خواهد شد.
(بخش دیگر سلطه ی بی چون و چرای انگلیس بر تمامی شئون داخلی ایران بود.) که در اصل از زمان قاجار ها ، قرن 18، در نظام حکومتی شروع شده ، و تنظیمات تقلید و مقلد روی مذهب شیعه از قرن 17 آغاز شده است. تمام ترورهای حکومتی به دستور انگلیس بوده است. مهد اولیاء، مادر ناصر الدین شاه به عنوان فرد تأثیر گذار بر روی ناصرالین شاه در فرمان قتل امیر کبیر آورده شده است. وحال آن که مهد اولیاء در تماس مدام با سفیر انگلیس در ایران بوده و فرامین او را به ناصرالدین شاه ابلاغ می کرده است. یک مثل انگلیسی است : یک مرد عاقل تمام تخم مرغ هایش را در یک سبد نمی گذارد. از این رو دولت انگلیس هم از کانال سلطنتی کار می کرده و هم از کانال مذهبی وارد می شده و هم در تمام احزاب مامور داشته است. خلاصه درایجاد آشوب اجتمایی کاملا آماده و توانا بوده است.
(دکتر محمد مصدق طی مدت کوتاه زمامداری خود بستر آزادی های دمکراتیک را فراهم کرد: آزادی
بیان، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات و تظاهرات.)
چنین نبود ، آزادی در کشور تحت سلطه، هرگز میسر نمی تواند باشد. زندان ها انباشته از زندانی و
تظاهرات بخاک و خون کشیده می شدند. 30 تیر نمونۀ بارز آن است . همان نیروهایی که بعد از 28 مرداد حضور پر رنگشان را در جامعه همگان رویت کردند ، در همان دوران نیز فعال بودند و هرگز مبارزان طبقۀ کارگر طعم آزادی های دمکراتیک را نچشیدند.
( پی آمد این کودتا حدود هفت دهه استبداد و سلطه شاه و خمینی بود. ) دقیقا همینطور است .
در دو فاصلۀ دور، از مریم فیروز ( همسر نورالین کیانوری و دختر فرمانفرما ، که با ورود به حزب ، تمام دارایی خود را به حزب اهدا کرد) پرسیده ام: چرا حزب توده با این که واقف بر کودتا بوده علیه آن قیام نکرده است؟
و او هر دو بار، با صداقت یک جواب را داده است: مصدق پسر عموی من بود. و من شاهد بودم که حزب سه بار پیک فرستاد و وقوع کودتا را به مصدق اعلان کرد و آمادگی برای کمک در مبارزه علیه کودتا را اعلان کرد. افراد حزبی منتظر جواب مصدق بودند وعاقبت او کمک را قبول نکرد.
پرسیدم: پس چرا حزب بدون موافقت او وارد میدان نشد.
اوگفت: چون حزب نمی خواست روی دست مصدق بلند شود.
حال امیدوارم که جواب استقلال در (آزادی واستقلال، که جانمایۀ او بوده) را داده باشم.
ایران آلنده نداشت.
مصدق مثل آلنده رئیس جمهور قهرمان و سوسیالیست شیلی که در مقابل کودتاچیان پینوشۀ آمریکایی ، تا آخرین قطرۀ خون، مبارزۀ مسلحانه کرد، نبود. او سکوت کرد و تسلیم شد. این یک واقعیت تلخ تاریخی است. او که در مجلس اظهار کرده بود: با اینکه مسئولیت وزارت دفاع را نیز بر عهده دارد ولی ارتش از او فرمان نمی برد ، حال حزب توده اعلان آمادگی برای فرمان برداری مسلحانه و حمایت از او را داده بودند پس چرا امتناع کرد؟
پس این جا یک اصل روشن می شود. مصدق آمریکا را به اتحاد جماهیر شوری ترجیح می داد.
هم چنان که در آخرین پلنوم جبهۀ ملی در وین چند سال پیش، شاهد گرایشات آمریکایی حاضران در جمع بودم. مصدق آمریکا را به اتحاد جماهیر شوروی ترجیح داد و آمریکا هم شاه را به مصدق.
و این آغاز زندگی مصدق بعد از سکوت و تسلیم در خانۀ احمد آباد اش وآغاز قتل عام و زندانی شدن اعضای حزب تودۀ ایران و تارمار شدن خانواده های آنان بود.
اختلاف اصلی حزب تودۀ ایران و مصدق ، آمریکا و ماهیت آن بوده است و چرخاندن نور افکن به
طرف نفت شمال این واقعیت ثبت شده و تغییر ناپذیر « سکوت و تسلیم» را تغییر نخواهد داد.
وقتی که تحلیل های فاقد سند « سکوت و تسلیم »ارائه می شود ، گزنده ترین توهین به شرافت مبارزین چپ امروز است که ریشه در مبارزات دیروز دارند. فراز و نشیب های یک جریان سیاسی نه فقط به شیرازۀ درونی آن، که بسیار متأثر از حرکت های بزرگ جهانی می تواند باشد.
شناسنامۀ شأن و مرتبت حزب تودۀ ایران تا سال 1332 ، زلال و روشن است. و گواه قهرمانان بی همتا چون خسرو روزبه و افسران بی نظیر ، سه نسل کودکان تیپا خورده ، تا هزاران دلاور مضروب و زندانی و اعدامی زندانها در تاریخ مبارزاتی جهان ثبت شده است.
این حزب عالی ترین راندمان پویایی و اثر گزاری را در تغییر جامعه از خود در جهان بجای گذارده است. هزاران روشنفکر، با استعدادهای شگرف در دامن این حزب شکوفا شده اند .
این حزب با رهبریت دکتر تقی ارانی به میدان مبارزه آمده موج برداشته و سپس با موجی عظیم، صاعقه وار رشد و تحول بنیادی جامعه را سبب ساز شده است. از سکون نمور دالانهای تاریک و تار عنکبوت بستۀ جامعۀ استعمار زدۀ انگلیسی به سوی آفتاب درخشان سوسیالیسم گام برداشته است .
12 سال ، 12 برگ طلای ، در فعالیت های مخفی و علنی از شهریور 1320 تا 28 مرداد 1332، کارنامۀ حزبی ست که دارای عالی ترین رکورد تحول و توسعۀ اجتماعی در تاریخ مبارزاتی جهان بوده است. این شناسنامۀ پر غرور مادر چپ ایران است. چپی که با اتحاد مجدد خود بار دگر زلزله ایجاد خواهد کرد و ریشۀ امپریالیسم را در جهان خواهد سوزاند. پاشیدن خاک به چشم مبارزین امروز و مخدوش کردن حقیقت ریشه های آنان، کار دشمنان طبقۀ کارگر است.
درود به یاد و خاطرۀ پر تلالوئ تمام مبارزانی که در راه مبارزات طبقاتی، و علیه امپریالیسم- صهیونیسم از هیچ گونه ایثاری روی نگردادندند.
افراد این حزب با ایثاری قهرمانانه و همت، هر کدام بنیۀ یک رمان ناب ادبی بوده اند.
رهبر جوان و دلاور حزب تودۀ ایران دکتر تقی ارانی که در زندان رضا شاه انگلیسی کشته شد.
و افسران دلاور حزب تودۀ ایران که در زندان های محمد رضا شاه آمریکایی و ملایان انگلیسی ، زندانی و اعدام شدند.
درود بر طبقۀ کارگر ایران که جانانه از حزب خود دفاع کرد، و قهرمانان گمنام آن .
درود به سه نسل کودکان تیپا خورده و زخمی در دامن این حزب
بر ما مباد که هرگز این دلاوری ها را نادیده ، دهان بگشاییم.
زنده باد پیوند پر شکوه تمام نیروهای سکولار ضد امپریالیست -ضد صهیونیست ایران
زنده باد آزادی و دموکراسی سوسیالیستی
Women’s Power
http://www.rahekaregar.com/maghalat/2018/08/15/elamiyah28mordad.htm
کودتای بیست و هشت مرداد سر آغاز دیکتاتوری مطلق شاه
در سالهای پس از انقلاب مشروطه نخستین کشوری که به هدف سلطه بر منابع زیر زمینی ایران و تضعیف مشروطه خواهی دست به توطئه زد دولت انگلیس بود. این دولت کودتای سوم اسفند سال ۱۲۹۹ را به دست رضا خان میر پنج و قزاق های تحت فرمان او به ثمر رساند. رضا خان پس از تثبیت حکومت خود به دیکتاتوری بی رحم تبدیل شد، مخالفین و آزادیخواهان را سرکوب و استبداد سیاهی را بر سراسر جامعه حکم فرما ساخت. او در نیمه دوم دوره ی حکومتش به دلیل نزدیکی به آلمان هیتلری موجب شد تا قوای متفقین ایران را اشغال، او را تبعید و فرزندش محمد رضا را به جای او بر گمارند.
محمد رضا شاه که در ابتدا از « حافظ قانون مشروطه و حکومت قانون » بودن، دم می زد پس از دوره کوتاه آزادیهای نسبی دهه ی نخست حکومت خود، راه پدر را در پیش گرفت بطوریکه تا آنجا پیش رفت که بگوید « امر ما و شهبانو ما فوق قانون است.» در این مرحله شاه دیگر فقط دست نشانده استعمار کهنه و نو نبود بلکه با تکیه بر ارتش، شهربانی و نیروهای امنیتی خود که همگی سر سپرده ی او بودند به دیکتاتوری پر قدرت تر از پدرش تبدیل شد و از این رو بود که دکتر محمد مصدق که خود از ادامه دهندگان راه انقلاب مشروطه بود را بر نمی تابید.
دکتر محمد مصدق که آزادی و استقلال جانمایه اصلی زندگی اش بود، با قرار داد خفت باری که انگلیس با دولت رضا شاه در سال ۱۳۱۲ شمسی منعقد کرده بود مخالف بود. این قرارداد به مدت شصت سال عمدتا در راستای منافع دولت انگلیس تدوین شده بود. طبق این قرار داد سهمی که ایران از نفت جنوب به دست می آورد ۱۶ در صد کل نفت استخراجی را تشکیل میداد. این بخشی از مساله ای بود که فکر دکتر مصدق را به خود مشغول کرده بود، بخش دیگر سلطه ی بی چون و چرای انگلیس بر تمامی شئون داخلی ایران بود.
در اواخر سال ۱۳۲۹ شمسی ملی شدن صنایع نفت در سراسر کشور از تصویب مجلس شورا و سنا گذشت و در اردیبهشت ماه سال بعد دکتر مصدق با رأی مجلس به نخست وزیری بر گزیده شد. او یکی از هدف های اصلی خود را اجرای مفاد ملی شدن صنعت نفت قرار داد.
یکی از شعارهای اصلی مشروطه خواهان « شاه باید سلطنت کند نه حکومت» بود. دکتر مصدق با
سلطنت کردن شاه هیچ مخالفتی نداشت و حتی طی آشوب هایی که در بیست و هفت ماه صدارت او از سوی مخالفینش بر پا شده بود، می خواست که شاه در کشور باقی بماند. دکتر محمد مصدق طی مدت کوتاه زمامداری خود بستر آزادی های دمکراتیک را فراهم کرد: آزادی بیان، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات و تظاهرات.
مخالفت دکتر مصدق با غیر قانونی کردن مشروبات الکلی و طرح قانون شهرداری ها که به زنان حق رأی می داد دستآورد هایی بود که باب طبع مشروعه خواهان نبود. از این رو بود که موقعیتی فراهم شد که آیت الله هایی چون بروجردی و کاشانی و نیز فداییان اسلام از دکتر مصدق فاصله بگیرند. دولت انگلیس به کمک همین آیت الله های جیره خوار خود و عواملی که در مجلس داشت همه تلاش خود را برای شکست دولت دکتر مصدق بکار گرفت.
دست های دیگری نیز علیه دکتر مصدق در کار بود. بخشی از نیروهای ارتش و نیروهای انتظامی در روز بیست و سوم تیر ماه ۱۳۳۱ به فرمان تیمسار بقایی، فرمانده نیروهای انتظامی و سرلشگر احدی به هدف تضعیف دولت دکتر مصدق به روی تظاهر کنندگان آنش گشودند. در پی این رویداد اسف بار ده ها تن کشته و صدها نفر زخمی شدند. مجریان این جنایت سعی کردند دکتر مصدق را مسئول این جنایت معرفی کنند. جریانات مخالف دکتر مصدق در روند کارشکنی های خود به جنایات دیگری نیز دست زدند: سرتیپ افشار طوس، رئیس شهربانی کل کشور، را در روز دوم اردیبهشت ۱۳۳۲ به طرز فجیعی به قتل رساندند و طبق برنامه ای که به هدف قتل دکتر مصدق طرح ریزی کرده بودند اراذل و اوباش را به سمت خانه او فرستادند. دکتر مصدق خود را به مجلس رساند و به نمایندگان گفت که اگر چه او و زیر دفاع است، ارتش دستورات شاه را اجرا می کند.
شاه که در آغاز مخالفت چندانی با نهضت دکتر مصدق نشان نمیداد اما در سال ۱۳۲۸ شمسی با تشکیل مجلس موسسان ساختگی بمنظور افزایش اختیارات خود و حق انحلال مجلس مخالفت خود را با نهضت ملی کردن نفت آشکار کرد. در حقیقت او و خواهرش اشرف که هر دو نوکران مطیع استعمار کهنه و نو بودند به کمک انگلیس و امریکا با گسیل چاقو کشان و اوباشان قمه بدست کودتای ۲۸ مرداد را سازمان دادند.
توطئه ی شاه، امپریالیسم انگلیس، آمریکا و مشروعه خواهان در پیوند با عناصر خود فروخته داخلی علیه جبهه ی مشروطه طلب و آزادی خواهان در ۲۸ مرداد به نتیجه مطلوب استعمار کهنه و نو رسید.
پی آمد این کودتا حدود هفت دهه استبداد و سلطه شاه و خمینی بود. در بررسی حوادث پیش و پس از ۲۸ مرداد ۳۲ مشخصاً ضعف سازماندهی جبهه ی ملی دکتر مصدق و ناتوانی او در استفاده از نیروی عظیم توده های به پا خواسته در مقاطع حساس، غفلت او در خنثی کردن بموقع توطئه های رنگارنگ دشمنان داخلی و خارجی، یکتاسری حزب توده که متشکل ترین حزب سیاسی بود و تلاش آن جهت بدست آوردن امتیاز نفت برای شوروی و در مقاطعی ایجاد آشوب همگی در شکست دکتر محمد مصدق نقش تعیین کننده داشتند.
مردم کشور ما سده هاست که زیر یوغ دیکتاتوری شاه و شیخ رنج برده و از هر گونه آزادی، رفاه و کرامت انسانی محروم بوده اند اما هرگز از مبارزه برای آزادی و دمکراسی از پای ننشسته اند. تنها در چهل سال گذشته هزاران انسان آزادیخواه و برابری طلب تحت حاکمیت خونریز و جنایت پیشه جمهوری اسلامی در راه آرمان های ضد استبدادی و عدالتجویانه جان باختند و پرچم آزادیخواهانی چون دکتر محمد مصدق را واننهادند. اعتصابات و اعتراضات هر روزه کارگران، تهیدستان، بیکاران و بی آیندگان که از دی ماه سال گذشته تا کنون به شیوه های گوناگون ادامه داشته و دارد اراده توده های بجان آمده از استبداد دینی را برای نیل به جامعه ای فارغ از ستم و استثمار نشان میدهد. اکنون دیگر پیوند نان و آزادی و شعارهای ساختار شکنانه مردم به امری روز مره تبدیل شده است. بی سبب نیست که مشروعه طلبان حاکم و سلطنت طلبان در این شصت و پنجمین سالگشت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲تلاش های جدیدی را جهت پاک کردن تأثیر کار سترگ دکتر مصدق از حافظه تاریخی توده ها و جایگزینی آن با تحریفات و اراجیف بی اساس از سرگرفته اند. انتشار دهها کتاب و مصاحبه تلویزیونی به هدف مخدوش کردن تاریخ واقعی بیست و هشت مرداد ۳۲ بیش از هر چیز وحشت آنان از خیزش آگاهانه توده ها و مرز بندیشان با هر نوع ارتجاع داخلی و خارجی را عیان ساخته است. یکی کودتای بیست و هشت مرداد را « قیام ملی ! » و دیگری آنرا کار فدائیان اسلام و روحانیون و « سیلی زدن ! » به صورت دکتر مصدق نام نهاده است، چنین تلاش هایی جز آب در هاون کوبیدن اثری نخواهد داشت. به اینان باید گفت : عرض خود می بری و زحمت ما میداری!
پیش به سوی اعتصاب عمومی و سراسری!!!!!
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم!
کمیته مرکزی سازمان راه کارگر
۲۶ مرداد ۱۳۷۹