بی باز تاب

بی باز تاب

سست... بی باز تاب ...در برابر پلشتی

کند ... کاهل ... کودن

در برابر کج راه ها و کج یافته ها

صبور نه ...صبور نه

باطل ... ول ... لمیده

با کرکره های مردمکانی

بسته ... بر حضور و تداوم زشتی ها

بی جبهه ... بی موضع ...

افتاده... بی تأثیر

بی تأثر... از ساقط

از سقوط...به باتلاق ابتذال

به اعماق سیاهی...بی واکنش

در استمرار بی تفاوتی ها

 

چه شده... چه بر سرمان آمده

که چنین در خلأیی مغلوب غوطه وریم

 

هر بلایی...

به شکرانۀ این که می توانست بارها بدتر باشد

مقبول است ... و تحملش هموار

در تراوش زهر هر نیشی

و درد هر ظلمی

با ابراز این نیز بگذرد

خاموشیم

بی اعتراض ... بی تهور

بی خشم و بی خروش ساکتیم و ساکن

چه شده...

که چنین بی تأسف یخ زده ایم

و چنین بی تأثر... بی تحیر

انجمادمان را پذیرا

و رشد پلیدی ها را از هر سو

بی بند و بی حصار ...مجاز

 

فرح نو تاش

تهران   اردیبهشت 1372

Book3

www.farah-notash.com

Comments are closed.