بهت

بهت

به درازا کشید سکوتت

عزیز من ...

بهتت برای چیست

 

معادله بسیار ساه است

دو نیروی استعماری

انگلیس و آمریکا

حرص تسخیرغنایم و غارت

کورشان کرده

با داعیۀ سلطه بر ملتی کبیر

که بزعم هر کدام

هنوز ...

همچنان صغیر

 

و ملت...

پس از دادن یک عمر کولی

به این قلدر... یا که آن

امروز زخمی ...

زیر بار فشار...می کشد فریاد

می پیچد ز درد

تنها وبی کس است ... در عرصۀ نبرد

 

و با گذشت زمان

نزدیک و... نزدیک ترمی شود

روز فاجعه

روز پاره پاره کردن ایران

 

یا... احزاب و سازمان های ایران...

با عشق ... به نجات ایران و گرسنگان

متحد...

پی می ریزند شورای رهبری

یا بار دگر ...

آن دگری... می رباید ز چنگ این یک

فرمان رهبری

 

و شروع می شود دوباره ...

کولی گرفتن های نو... از ملت

تا چهل سال بعدی

که دوباره ...

در انحنای بستۀ این دور تسلسل

نوبت رسد .. به آن دگری

 

و می پیچد ...

در انعکاس مکرر این درد خفت بار بی سرور

و ضبط در تاریخ ...

صدای شکستن کمر ملتی

تهی گشته از افتخار و غرور

...

سکوت تو...

آخر می کشد مرا

و بهتت برمعادله

با تاخیر نیم قرن ... یا که بیش

نی دانم برای چیست؟

باید بر خاست و شکست این دوران تسلسل

این خفت تحمیلی

...

یا ... با شخصیت و عزم آهنین

ایجاد می شود شورای رهبری

و می گیرد با قدرت تمام به دست

فرمان رهبری

یا زدست می دهد ملت ...

در تکرار این کشمکش های مکرر

هر آنچه که هست

 

کافیست رویاها ی زیبا و پوچ من

هرگز رسیدن به تمام آرزوهای طلایی

در یک گام و فقط گام اولین

میسر نمی شود

 

یا نشان می دهد چو خورشید

اوج بلوغ و درخشش خود

در اتحاد و ایجاد شورای رهبری

یا که ...

می نهد استعمار بر تن مترسکش دوباره

لباس فریبای رهبری

 

 

نه برای کمک در مصیبت و جنگ

با حیلۀ تحمیق توده های عراق... ملا

دیروز فرستاد...

از بودجۀ ارتش گرسنگان

نه به مثقال و گرم...

در کشتی نشسته بر خشکی

هفتاد کیلو نوشته های طلا

 

و بازماندگان زلزلۀ هارپ آمریکا

در سرمایی...

با رسیده کارد ... تا مغز استخوان

بر تل ویرانه های کرمانشاه

در چادر های پاره از طوفان

کودکان ....

گرسنه بی رمق بیمار...بی دارو

و مردان...

در حد انفجار مشتعل ... سوزان

حرام باد بر مسجد

چراقی که روا بود

بر ویرانه های این خانه

اگر ملا ... خادم انگلیس نبود

هرگز هزینه نمی کرد

نان و داروی کودکان ایران را

در امر فریب و دغا

 

ملایان ...

این کلان دزدان هزار هزار میلیاردی

این خادمان و پا بوسان دربار بریتانیای کبیر

بریدند در مشهد دیروز... دست دزد فقیر

حال شد مرگ او ... توام با زندگانی او

نیست تا ابد ... راه رهایی او

لیک عهد ما ... بر سرنگونی ملا

مرهم زخم دستش راستش نه

ولی مرهم دل تا ابد شکستۀ او

 

به صراحت باید گفت... هیچ مرضی

وحشتناک تر از مرض بی تفاوتی ها نیست

فراموشی ... فرصت طلبی

بگذار بگذرد خر من از پل ...

نه کار یک انسان

زلال ... بیدار و متحد ... در مبارزه

و پذیرای مرگ در صحنه

با مهر افتخار یک انسان

 

فرح نوتاش

وین 20 ژانویه 2018

کتاب شعر 9

www.farah-notash.com

Comments are closed.