بدرود
از دورهای دور آمدنت...
و رسیدنت به خط صفر
درودت گفتم
تو با گرم ترین نگاه
قامتم را در حریری سرخ پوشاندی
و در تن بلور و شفافت
حرکت شدید قلبت... دیده می شد
که تند و تندتر می زد
و شنیدن امواج گلگون صدایش
به آسانی از فضای فاصله
عطر بوسۀ نفس هایت
که جاری... در هوای بین تو و من
و گونه هایم که می سوختند
در اشتیاق چیدنشان
از تحقق رویاهایم
بخود لرزیدم ...
و از وحشت دردهای بعد از آغاز
سریع بدرودت گفتم
فرح نوتاش
تهران اردیبهشت 1372
www.farah-notash.com Book 2