استعمار آسان
اعلامیۀ شمارۀ 26
جبهۀ مردم برای نجات ایران (خط سوم)
26.02.2020
قبول واقعیت، رفتن تا نیمۀ راه است، و عدم قبول واقعیت، گم شدن در برهوت برای یک عمر و حتا نسلهای پی در پی.
واقعیت این است که ایران به هزار دلیل با غرب فرق دارد. ایران در خاور میانه و دارای منابع عظیم زیر زمینی است که اروپا فاقد آن می باشد. و اروپا به دلیل رشد بی وقفۀ علم، هنر، فلسفه، و دستیابی به صنعت، راه آینده را، با گام هایی هر روز بلندتر، گشوده است. استیلای سرمایه داری و سپس گسترش بانکداری و استیلای انگلی بانکداران، استعمار را بخش جدایی ناپذیرسلطۀ امپریالیسم کرده است. اصل استعمار از آغاز سرمایه داری تا کنون بلا تغییر مانده است. ولی روش اعمال آن هر بار شکل جدیدی بخود گرفته است. استعمار، که به بند کشیدن ملل وغارت منابع ممالک توسعه نیافته است، از بعد از جنگ جهانی دوم تا به امروز، به سر کردگی آمریکا و ماشین سلاخی امپریالیست ها ، سازمان ناتو تحمیل شده است. از این رو ضدیت با آمریکا در بحث های ضد امپریالیستی، شامل تمام کشور های عضو ناتو می شود.
انقلاب سوسیالیستی روسیه به رهبری لنین کبیر در 1917، باعث وحشت امپریالیست ها از جهانی شدن آن انقلاب شده است. از آن زمان تا به امروز، نظریه پردازان آمریکا،همواره در صدد یافتن راه های گوناگون، برای خفه کردن، دفورمه کردن و ممانعت از گسترش آن ایدئولوژی انسان ساز بوده اند. دسیسه و تهاجم، جزو اهرم های ذاتی امپریالیست ها است. آنان نه تنها پایه ریز جنگ جهانی دوم برای ساقط کردن روسیۀ سوسیالیستی بودند، بلکه از هر امکانی برای تخریب ذهن طبقۀ کارگر جهان و حامیان آن در بین روشنفکران کوتاه نیامده اند. تغییر و تحریف ایدئولوژی از فعالیت های بنیادی و استراتژیک آنان بوده است. هر روز به رنگی در پی انحراف فکری و ممانعت از اتحاد نیروهای چپ در جهان بوده اند. و برای ایجاد این انحراف، بودجۀ سالانه دارند.
آنان خود، ایجاد کنندۀ فاشیسم و ارتقاء دهندۀ آن بوده اند و بعد از جنگ جهانی دوم، خود پرچمدار
فلج کردن تمام احزاب کمونیست اروپایی و آمریکایی و جهان شده اند. اساسا جدا شدن راه لنین از چپ اروپایی، نه با خواست و انتخاب لنین، بلکه به دلیل انحراف چپ اروپایی از اصل اتحاد مارکسیستها در جنگ جهانی اول علیه امپریالیست ها بوده است. رجوع به کتاب : کائوتسکی مرتد، اثر لنین .
دقت به یک اصل مهم و حیاتی، می تواند کمکی به موفقیت چپ کشورهای جنوب در اتحاد نماید. چپ غربی برای نجات طبقۀ کارگر خود و استقرار سوسیالیسم، با حاکمیت سرمایه داری و بانکدار خود مبارزه می کند. ولی در کشور های جنوب، مبارزان سوسیالیست، راهی بس دشوارتر در پیش رو دارند. مبارزه علیه استعمارگران امپریالیست، و مبارزه علیه حاکمان قدار ممالک خود، که دست نشاندگان امپریالیست ها هستند. از این رو اعمال دیکتاتوری بسیار خصمانۀ این دولت های دست نشانده به ملل جنوب، نه انتخاب خود آنان بلکه دستور رسیده از بالای امپریالیست های فرمان بده است. نمونه رژیم ملا.
واین وضعیت شدیدا ناهنجار استعماری در کشورهای جنوب، جایی برای بازی با ایدئولوژی های قلابی نفوذهای امپریالیست ها توسط شبه مبارزان امپریالیستی نمی گذارد.
قبول این که ما از کشورهای مستعمره شونده ایم، بسیار تلخ است.
قبول این که ما هیچ گونه همسانی با مبارزان کشور های شمال نداریم بسیار تلخ است.
قبول این که ما سیاهیم و آنان سفید، بسیار تلخ است . ولی قبول واقعیت، رفتن نیمی از راه است.
ای یاران کارگر، کدام راه به صلاح ماست؟ نادیده گرفتن استعمار؟ دنباله روی از چپ های آبکی شدۀ غرب توسط امپریالیست ها؟
و چشم بستن بر ریشه و اصلی ترین بخش مسئله مظلومیت ملل کشور های جنوب؟
ملل جنوب دوبار مظلومند. این مظلومیت مکرر، راه هر گونه دنباله روی را بر مبارزان جنوب نفی میکند. آنان بجای دو چشم باید چهار چشم داشته باشند. روشنفکران جنوب حق ندارد این دوبار مظلومیت را، به سه بار افزایش دهند.
امپریالیسم در تمام مسائل زندگی مردمان جنوب دخالت می کند . تجاوز و غارت می کند ، می برد ، می خورد ، می کشد، چاه را به نام راه، راه اندازی می کند. چگونه می شود چشم را بر جنایت های آن بست؟ و از مقالات و صورت مسئلۀ مبارزه حذفشان کرد؟ و مبارزه علیه آنان را، فقط در مبارزه با رژیم سرمایه داری ملا خلاصه کرد؟ که خود زائدۀ همان امپریالیسم در حوض کوچکی ست. و چشم را به دریای جنایت آن در جهان بست؟ اگر مبارزه بر علیه ستم امپریالیست ها در جهان نادیده انگاشته شود ، آنان خیلی راهت، دوباره دیکتاتور جدیدی را، از توبره درخواهند آورده و برای نیم قرن بعدی غالب ملت ایران خواهند کرد. حذف مبارزات ضد امپریالیستی از صورت مسئله، تقلید از مبارزان امپریالیست پروردۀ غرب است. آنانی که هرگز مشکلی با سازمان ناتو نداشته وندارند. و کشورشان توسط سازمان ناتو خانۀ ارواح نشده است. و بودجه و سرباز سازمان ناتو توسط دولت های آنان ، حتا احزاب سوسیال دموکرات شان، تأمین می شود.
دموکراسی در کشورهای جنوب هرگز نمی تواند جدا از مبارزات ضد امپر یالیستی پا به عرصۀ حیات بگذارد. کسی که شناخت از ذات امپریالیسم داشته باشد، خوب می داند که در غیر این صورت، نوکران تازه نفس امپریالیست ها، دموکراسی های رستاخیزی جدیدی را تحمیل ملت ایران خواهند کرد. ایران سیاره ای جدا در کهکشان نیست. بخشی از کرۀ زمین است و تمام رویدادهای کرۀ زمین بر هم تأثیر متقابل دارند.
شعار تروتسکیست های انترناسیونال چهارم از ده-پانزده سال پیش، مبارزۀ هماهنگ فلسطین ها و اسرائیلی ها، برای رسیدن به سوسیالیسم بوده است. ظاهرا این شعار بسیار مقبول است. ولی در پس این شعار، تسلیم فلسطین در مقابل اسرائیل پنهان است. و این شعار جاده صاف کن تصرف کامل فلسطین توسط اسرائیل بوده است. بخشیدن نقد تمامیت فلسطین به اسرائیل و مبارزه برای سوسیالیسم نسیه! این قبول ذات استعمار است. کسی که چشم خود را بر استعمار در هر جای دنیا می بندد، هرگز با سوسیالیسم سنخیتی ندارد. کسی که دروازۀ اول را براحتی بگشاید، امپریالیست ها او را مجبور به گشودن بقیۀ دروازه ها نیز خواهند کرد. و سوسیالیسم آبکی و صورتی او، سکویی برای تاراج ممالک ، توسط امپریالیستها خواهدشد.
ماسربازان جهان بی مرزیم و بیزار از هر ناسیونالیسم. از ناسیونال سوسیالیسم گرفته تا ناسیونال لیبرالیزم. ولی امروز استعمار کم خرج، و بدون بکار گیری سرباز از کشورهای استعمارگر، ایجاد ارتش های نیابتی است. و در کنار آن ، سوء استفاده ازخود مختاری، و ترویج جدایی طلبی، راه نوین استعمار است.
از آنجایی که برنامۀ اساسی صهیونیسم-امپریالیسم سلطه بر جهان و از بین بردن تمام ارتش ها و تابع کردن تمام دولت ها است، از این رو، در شرایط کنونی، خود مختاری که حق تمام خلق های جهان است ، توسط امپریالیست ها از آن سوء استفاده می شود. از این رو تمام احزاب و سازمان هایی که در اساسنامه و برنامۀ خود، خود مختاری، و فراتر از آن ، خود مختاری تا حد جدایی کامل را آورده اند، در معرض سوء استفاده جدی توسط امپریالیست ها هستند. و حذف امپریالیسم از صورت مسئله، در برنامه هایشان، خطر این سوء استفاده از آنان را برای اعمال استعماری نوین در ایران شدید تر می کند.
امروز، خود مختاری راه تجزیه ممالک و کم بنیه کردن آنان و راه برده داری نوین است.
ما از شمال استعمارگر نیستیم. ما اهل جنوب مستعمره شده ایم. و تفاخر تمدن هزاران ساله امان نمی تواند از درد هایمان گره ای بگشاید. تقلید از سازمان ها و احزاب اروپایی نیز نه تنها بدردمان نمی خورد. بلکه برای ملت بلا دیدۀ ما سم خالص است.
چگونه می توان درد را و فجایع تاریخ استعمار در ایران را فراموش کرد؟
نیاز امروز ما غبار زدایی از وقوف بر واقعیت های تاریخی ایران است. آگاهی از ظلم رژیم های قاجار انگلیسی، پهلوی آمریکایی و رژیم سراسر نکبت ملای انگلیسی است. اقدام امروز ما باید اساسی و ریشه ای باشد. امروز با پیروی از زنان برنجکار ایران، عرصۀ چپ ایران از علفهای هرز باید پاک شود نه این که با آنان اتحاد شود.
غفلت از علت اساسی درد که امپریالیسم است، کاشتن دانۀ درد برای
نسل های بعدی است.
پیش به سوی خلوص با مردم رنج دیدۀ ایران و اتحاد بزرگ ضد امپریالیستی
و ضد رژیم نکبت ملا.
www.farah-notash.com
Women’s Power