از خلیج فارس تا به ارس
سیه سال ها گذشته ز سی
جهان در شگفت
ز خیزش... ز اوج شهامت
دراین...
به جان آمده پارسی
به پا خاسته ...ایستاده با تمامی جان
علیه ستم
خروشان و خشمگین و آتشفشان
شکسته سکوت
اوج فریاد او
جهانی برانگیخته... همراه او
به مسلخ آمده
عاشقانه خورشید واره
گرش تهی ست دستان
لیک ایستاده او کوه وار
سیاه است مسیر عبوری
صبوری صبوری صبوری
هزاران هزار زخم بر روی زخم
کنون انفجار...
رعد و غرش
فریاد و خیزش
تازه آغاز کار
سیاهی و فتنه ز بام و خیابان
زند قلب و شاهرگ
به کوچه به زندان
چه آزار و قتل ها در سوله ها
چه جمع به خون خفته در گور ها
آه...
گورها ی عاشقان ...
همه بی نشان
کجای جهان
این همه لاله روییده
چو در خاوران
ترور ها و قتل ها ... به زنجیره ها
غمان تا ابد...
امان دشنه ها
کجا...کی...
کی بریده زبان نماینده کارگر
کجا رانت خواری بسوخت... ریشه برزگر
کجا خوابگاه دانشجو... شده قتلگاه
کجا خانۀ امن فرزند ملت...شده پرتگاه
کجا ثروت ملتی... چنین تاراج شد
کجا امید ملتی... چنین باج شد
که کشتار مردم ... شد آزاد و بی داد رسی !
آه ...
ای عاشق بی نظیر عدالت
بگو
به غیراز تو...شکوه بر که برم؟
از این ظلم و بی داد
ازاین سرب داغ گلوله
در گلوگاه فریاد
مردم ... همه در سیاهی و سایه
حاکمان استبداد ...
با نقاب دین ... سلاطین سرمایه
ای عاشق مردم وتوده ... خلق و رنجبر
در اوج توفان
ای خورشید تابان ...
زلال زلال زلال... تا خود بی نهایت
یاور زحمتکشان...کودکان و زنان
قدرت چپ
قدرت بیکران... و باور حق انسان
بری از منییت
ای پویای پاینده همچو کار
به کردار و اندیشه... چون چشمه سار
عزم اتحاد تو...چه زیباست
و بر خاستنت... چون طلوع زرین خورشید
از این... نشسته به خون
امواج طوفان و دریاست
نگاه کن...
این که ایستاده... زخمی و سربلند
میان تیر و ساتور و سوله
و... یورش عنقریب گرگان بی تاب
برای غصب غنايم
ملت ماست
که بر پا شده ...
و تنهای تنهاست
ای همه شورو عشق و درایت
ای همه ملک ایران سرایت
به جبر زمان وبه بانگ جرس
از خلیج فارس... تا به خونین ارس
یکی شو...یکی شو
تا نیافتاده از پای...این قهرمان ارجمند
به دادش برس
به دادش برس
فرح نوتاش
مرداد 1388
Book 5
www.farah-notash.com